معنی جز به جز کردن چیزی

حل جدول

جز جز کردن چیزی

تجزیه


جز به جز کردن چیزی

تجزیه


جز

غیر از

دنبه برشته

دنبه برشته، غیر از

فرهنگ عمید

جز

صدایی که از برخورد آب به آتش یا هرچیز داغ شنیده می‌شود،
صدای تف دادن چیزی در روغن، جزجز،
* جز جگر زدن: [عامیانه، مجاز] به درد بی‌درمان مبتلا شدن،
* جز زدن: (مصدر لازم) [مجاز]
سوختن و جزجز کردن چیزی در روی آتش،
از سوز دل ناله و زاری‌کردن،

غیراز، مگر، الا،
[قدیمی] علاوه‌بر،
* به‌جز: (حرف اضافه) جز، غیر، مگر،

[جمع: اجزاء] بخش، قسمت، یا پاره‌ای از چیزی،
(صفت) [مجاز] دون‌پایه،
هریک از بخش‌های سی‌گانۀ قرآن،
* جزء جمع: [منسوخ] ارزیابی مالیاتی،
* جزء لایتجزا: [قدیمی]
ذره‌ای که قابل تجزیه نباشد،
(فلسفه) جوهر فرد،

=جزیره

فرهنگ معین

جز

صدایی که از تماس آب با آتش یا فلز گداخته برخیزد، صدای تف دادن چیزی در روغن. [خوانش: (جِ) (اِ.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

جز

بجز، بغیر، به‌استثنای، سوای، غیر، غیراز، مگر، مگراین‌که، مگر

فارسی به عربی

جز

بیع بالمفرد، لکن، ما عدا

گویش مازندرانی

جز

نوعی تیغ و خار جنگلی

نوعی گیاه همیشه سبز و خاردار که در سنگلاخ ها روید، فندق...

صدای سرخ شدن چربی، تف، گرمایی که در اثر سوختگی ایجاد شود...

معادل ابجد

جز به جز کردن چیزی

331

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری